English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (9277 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
i cannot say him nay U بگویم
iam inclined to think U میخواهم بگویم
i scarcely know what to say U نمیدانم چه بگویم
permit me to say U اجازه دهید بگویم
i beg leave to say U اجازه میخواهم بگویم
i wish i might speak U کاش می توانستم سخن بگویم
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
How many times do I have to tell you that … U چند بار باید به شما بگویم که ...
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
You have to listen to me. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
i have nothing U ندارم
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
i am not in U حالش را ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
i dont meant it U مقصودی ندارم
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
No offence! U قصد اهانت ندارم!
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
i have no work today U امروز کاری ندارم
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . U با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
Recent search history Forum search
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
1I am good with figures,how about you?
1فنلاند
0از عهده چیزی بر برآمدن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com